درد دلهای عاشقانه واقعی

سلام به همه عزایزانی که واقعا به این وبلاگ لطف دارن بخدا نمیدونم باید در مورد لطفی که به این وبلاگ دارید چجوری ازتون تشکر کنم دست همتون درد نکنه باور کنید این محبت های شما بی جواب نمیمونه شما نه تنها به من لطف میکنین بلکه به کسانی که این داستان ها هم میفرستن تا بقیه بهشون کمک لطف بزرگی میکنید لطف شما بی جواب نمیمونه

خیلی ها ایمیل زدن که اگه میشه یه داستان که آخرش به خوبی تموم بشه بزارین منم  کلی تو ایمیل های که شما عزیزان برام فرستادین گشتم این داستان پیدا کردم

 

 

برای خوندن داستان به ادامه مطلب برید

برای مشاهده ادامه مطلب این پست اینجا را کلیک کنید

سلام

 

 

راستش احسان جون من نمیدونم الان در چه حالی هستی حدود یکماه میشه که این داستانو

 

فرستادی و خیلی ببخشید که من دیر خوندمش یعنی وقتی داستانتو خوندم از گریه داشتم

 

میمردم فقط ارزو می کنم خداکاری کنه که مشکلت زود خوب بشه به قران الان که دارم

 

اینو مینویسم هنوزم هنگ داستانتم فقط بدونم بخاطر داستان توام که شده هیچوقت این وبو

 

حذف نمی کنم که شاید زهرا روزی وارد این وب شد و ازتم خیلی تشکر می کنم که

 

داستانتو فرستادی خیلی ازت ممنونم. و از تمام کسایی که این داستانو میخونن ازشون

 

خواهش می کنم نظر بذارن اونم فقط برا این داستان ازتون خواهش می کنم.

 

 

حالا برین ادامه مطلب تا این داستان خییلی زیبا و غمگین رو بخونین

 

برای مشاهده ادامه مطلب این پست اینجا را کلیک کنید

سلام دوستای گلم از همتون معذرت میخوام که یکم دیر مطالب آپ کردم امروز هم با دوتا داستان باحال خدمتتون اومدم امیدوارم خوشتون بیاد فردا هم براتون بازم آپ میکنم راستی خیلییییییییییییییییییییی ازتون ممنونم که داستانتوتو برام میفرستید همتونو دوست دارم برای خوندن داستان به ادامه مطلب برید

برای مشاهده ادامه مطلب این پست اینجا را کلیک کنید

اسمم را به خاطر ندارم اما میگویند نامم غوغاست ...

 

 

به آینه که مینگرم عمری بیش از حرف مردم از من گذشته است ...

 

 

20 بهار نه 20 خزان را به نظاره نشسته ام ....

 

 

.

 

 

هنوز یک سالمم نشده بود که سنگینیه یه اسم جدید رو ، رو شونه هام تحمل کردم ، بچه ی

 

 

طلاق ...

 

 

پدرو مادری که عاشق هم بودن حالا از هم جدا شده بودن ...

 

 

از حق نمیگذرم من موندم و مادری که فرشته بود و پدربزرگ و مادر بزرگی که نظیرشونو هیچ

 

 

جا ندیدم اما ...

 

برای مشاهده ادامه مطلب این پست اینجا را کلیک کنید

 سلام به خواننده های وبلاگ دوس داشتنی و غمگین آرمین وبلاگی که واقعا یه جورایی

 

کسایی رو که دلشون شکسته رو اروم می کنه و بهشون میگه که تنها شما ها نیستین که

 

دلتون شکسته و همدرد زیاد دارین و اینجا تقریبا جاییه که اکثر خواننده هاش یه جورایی

 

دلشون شکسته مثه خود من  که دلم شکسته و هر شب و با خیال عشقم میخوابم من یوسف

 

هستم از یکی از شهر های شمال کشور  راستش داستان عشق من داستانی نیس که تو

 

دانشگاه و.. شروع بشه داستان عشق من داستان یه عشق خانوادگی هستش

 

برای مشاهده ادامه مطلب این پست اینجا را کلیک کنید

تعداد صفحات : 3
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد